اینجا ایران است

ساخت وبلاگ

 این داستان واقعی یکی ازدوستان عزیز برامون فرستاده… 
از دیشب که شنیدم حالم خیلی بد شده و همش فکر میکنم که ما آدمها به کجا داریم کشیده میشیم . واقعا ایرانیها اینقدر بد شدن . یعنی مشکلات جامعه باعث میشه که آدمها اینجوری رفتار کنند یا ذاتشون اینقدر کثیفه که راحت این کارو میکنند .
 

یکی از دوستانمون دیشب تعریف میکرد که چند وقت پیش یکی از فامیلاشون میخواسته از مکه بیاد ؛ طبق معمول گوسفند زبون بسته باید قربانی یه حاجی میشده ؛ بگذریم که این فرهنگ لعنتی حالا حالا ها تو ایران باقی میمونه و گو سفندها باید قربانی بشند . 
میگفن گوسفند رو که از ۱۰ صبح گرفته بودند یکسره بع بع میکرده تا جایی که صداش گرفته بوده و نا نداشته خلاصه اینکه اینا دلشون به حال گوسفند سوخته حتی قبل از اینکه حاجی بیاد به قصاب میگن بیاد و زبون بسته بی حال رو قبل اینکه بمیره سرش رو میبرن ….
 
بعد اینکار قصاب که داشته گوسفند و سلاخی میکرده اومده به دوستمون گفته این گوسفند زبون بسته بدبختو از کدوم بی ناموسی خریدین (ببخشید که این حرفو نوشتم) گفته چطور مگه… قصاب گفته : محل مدفوع کردن گوسفند رو دوخته بودن که مدفوع تو شکمش بمونه تا دو سه کیلو وزنش بیشتر باشه تا بتونن گرونتر بفرشنش ……………………..…………….. 
واقعا این فاجعه ست . دلم برای اون زبون بسته کبابه که چه دردی رو تحمل کرده … 


یاد جمله معروف افتادم که میگفت:به جای گوسفند نذر کردن درختی بکار.

اتلیه و گرافیک طرح ورنگ ...
ما را در سایت اتلیه و گرافیک طرح ورنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا هرمزی نژاد tarhorang بازدید : 536 تاريخ : جمعه 9 فروردين 1392 ساعت: 23:48